-
افغانی آوازه خون
دوشنبه 28 شهریور 1390 01:22
رو به روی خونمون یه ساختمان نیمه کاره ست ... کارگراش امشب زده بودن زیر آواز آهنگای شادمهر رو با لهجه افغانی میخوندن ... یکی هم بود براشون ساز میزد ... صداشون تو اتاق من خیلی واضح نبود خواهرم دوید اومد تو اتاقم با خنده گفت میشنوی صدا آوازو ؟ بیا تو اتاق من .. اونجا قشنگ واضحه ... ساختمونشون رو به روی اتاق خواهرمه ......
-
من و دخترای مث من !
یکشنبه 27 شهریور 1390 17:34
من و همه ی دخترای مث من ویلون و سیلونیم ! انگار به هیچ جا تعلق نداریم نه جایی بین آدمای متعصب و خشک مذهب و سنتی داریم نه جایی بین آدمای بی دین و ایمون. کلا طوری به نظر میرسه که انگار وصله ی ناجوریم ..... دائما در حال مبارزه ایم ... بین متحجراش جایی نداریم چون میگیم چادر حجاب برتر نیس نظام مقدس نیست فلان آقا معصوم نیست...
-
من و بلاگی دیگر
شنبه 26 شهریور 1390 18:34
سلام ... من مثلا یه وبلاگ نویسم مدتی توی وب شخصیم مینوشتم اما به دلایلی ترجبح دادم اون جا رو ببندم میخواستم بی خیال نوشتن بشم اما دیدم نمیشه و نمیتونم بابد بنویسم تا خالی شم تخلیه با هدف پر شدن دوباره !!! الان دوباره دارم شروع میکنم توی اینجا و با اسم مستعار تاکید خاصی دارم روی ناشناس بودن همین کارمو سخت کرده کمکم...